اقا(یا حتی خانوم) امروز ناموصن خیلی گررررررم بود اصلا مخ آدم سوت میکشه و توی این شرایط آشفته نمیتونی تصمیم درست رو بگیری یا مخت یجوری میشه که نباید بشه.مثلا امروز یارو اومد مثل زورو از موتور پیاده شد و اومد داخل و گفت : یه سینی میخاماقا سینی رو گرفت و چون هوا گررررررم بود شر شر عرق می ریخت (اون عرق نوچ)دیدیم این به وضع آشفته رسیده.جو گرفتتش و گفت پنکه دیواری میخوام.رفت دید و به صاحاب مغازه گفت : بذار اینترنتی ببینم چنده قیمتش. گوشی رو خیلی راحت از جیب درآورد(فکر کنم جی ال ایکس بوده).خم شد.به گوشی گفت : پنکه دیواری سه کارهپنکه دیواری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کریستالبافی سارا وبگاه رسمی مهندس سعید اسحاق راده اناگرام شخصیت شناسی حرفه ای Hesa4m آیین و اندیشه خدمات آسانسوری خاطرات ویانا